Sunday, December 3, 2006

برای فمینیست ها با عشق و نفرت

همسایه ها فکر می کنند ما دیوانه ایم . ما هم فکر می کنیم آنها دیوانه اند . همه راست می گوییم / چارلز بیکافسکی
فمنیست های ایرانی آدم را دچار تردید می کنند . راستش را بخواهید خیلی هایشان را بسیار دوست دارم و با خیلی هایشان هم بسیار صمیمی هستم اما چیزی که من را نگران می کند تصمیم های گاه غیر منطقی آنان است . این صحبت بدان معنا نیست که فعالیتهای خوبی ندارند و کارهایشان کاملا بی معنی و پوپولیستی ست .
اما گاه و بیگاه اهدافشان را فراموش می کنند و نظریه هایی رو بنایی ارائه می دهند . یکی از مباحثی که باید بیش از پیش در فعالیتهایشان به آن بپردازند بحث فرهنگ سازی ست . بارها و بارها به این موضوع فکر کرده ام که تا جامعه ای از لحاظ درک مسائل غنی نباشد تزریق مسائل مدرنی چون جامعه ی مدنی ، فمینیسم ، دموکراسی و ... در آن بی فایده است . بگذارید مثالی بزنم . ماه ها پیش یکی از مسائل اصلی جامعه ی فمینیستهای ایرانی بحث پیوستن به کنوانسیون رفع هرگونه تبعیض علیه زنان بود . با محتویات این کنوانسیون کاملا موافقم اما مسئله ی مهم تری که مطرح می شود این است که آیا جامعه ی زنان ایرانی خود خواستار چنین کنوانسیونی-
در حال حاضر - هستند یا خیر . آن هم در جامعه ی ایران و نام حساسیت برانگیز : رفع هرگونه تبعیض

خیلی از مسائلی که حقوق زنان ایرانی مورد تجاوز قرار می گیرد خود زنان بی تقصیر نیستند و گاه مقصر اصلی هستند . سنت های خشک - که ما آن را خشک می پنداریم - آن چنان تاثیری روی طبقه ی عامه - که ما عامه می پنداریمش - دارد که پذیرش چنین مواردی چون کنوانسیون حتی یک توهین علنی به زنان سنتی ایران به حساب می آید . همان زنانی که اگر دخترشان را دست در دست پسری در خیابان ببینند خود باعث و بانی اطلاع رسانی این مسئله به همسران متعصب خود هستند و خیلی هم دوست دارند این لکه ی ننگ - دختر هرزه شان - از دامن خانواده شان پاک شوند .
زنان سنتی را محکوم نمی کنم که خود قربانی اند و مقصر جامعه ی روشن فکری - و یا به ظاهر روشنفکری - ایران است که هنوز که هنوز است راه های نفوذ به طبقات پایین جامعه را پیدا نکرده است . همیشه دوست داشتم بدانم که آیا رفتن زنان به ورزشگاه ها مهم تر از بحث اطلاع رسانی به زنان طبقه ی پایین جامعه است ؟ منظور من این نیست که آیا امروز وقت درستی برای رفتن زنان به ورزشگاه هست یا خیر ؟ با اصل مسئله هم مشکلی ندارم و تلاش زنان روسری سفید را تحسین می کنم و دوست داشتنی می پندارم . اما مسئله ی من این است که آیا با پذیرفتن حق ورود زنان به ورزشگاه ، امنیت خیلی از دخترهایی که شاید مخفیانه و شاید علنی به ورزشگاه می روند - نه از سوی تماشاگران - از سوی خانواده شان با آن طرز تفکر سنتی به خطر نمی افتد ؟
خیلی از ماها می شناسیم پدران و مادرانی که اجازه ی ورود به دانشگاه را به دخترشان نمی دهند با آن که فضای دانشگاه ، فضایی فرهنگی و مثبت است چه برسد به ورزشگاه فوتبال ... صحبتم را ادامه نمی دهم اما فکر می کنم جامعه ی زنان ایرانی جز دختران ونک به بالا ، روزنامه نگاران زن ، وبلاگ نویسهای زن و آنهایی که خانواده هایی با فضایی بازتر و مثبت تر دارند بخش بزرگ دیگری نیز دارند . آنهایی که وقتی به دنیا می آیند تنها دیوارهای سیاه خانه را می بینند و تا چشم بر هم می زنند پرده ی سفید حجله ... دریغا آفتاب .
پی نوشت : کمپین
یک میلیون امضا یکی از آن کارهای واقعا خوب و دقیق فمینیست ها برای نفوذ به طبقه ی پایین جامعه است .